سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 تعداد کل بازدید : 11844

  بازدید امروز : 12

  بازدید دیروز : 0

وبلاگ گروهی دانش آموختگان مجتمع احمدیه

 
دانش فقط سه گونه است : آیه ای استوار یا قانونی عادلانه و یا سنّتی پایدار و جز آن تنها فضیلت است . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
 
نویسنده: حسین رحمانی ::: سه شنبه 86/10/18::: ساعت 12:20 عصر

بسم الله الرحمن الرحیم
بسم الله القاسم الجبارین
یا صاحب الزمان ادرکنی

قبل از هر چیز:مطالب زیر گزیده ای از مطالب وبلاگ رد پایی از جنوب تا ملکوت می باشد.بخوانید تا متوجه شوید قضیه چیه!!

 

سلام دوستان
تعدادی سوال شده بود که من مطمئنم بسیاری از شما بی صبرانه منتظر پاسخ گویی به آنها هستید که بی مقدمه میپردازم به پاسخ دادن به آنها


1- سوال شده بود که مگر ناصر به شهادت رسیده و ...؟ بهتره اینطوری به این سوال جواب بدم که تعریف شما از شهادت چیست ، اصلاً شهید به چه کسی گفته می شود؟
اگر پاسختان این است که شهید تنها به کسی می گویند که در راه دفاع از میهن در میدان جنگ کشته شود باید بگویم پاسختان غلط است چرا که این تنها یک نوع از شهادت است که خداوند در قران آن را ذکر کرده
شهادت فقط کشته شدن در میدان جنگ نیست ، خداوند در قرآن می فرماید : آن کس که در راه بدست آوردن رزق و روزی حلال برای خانواده اش کشته شود ، شهید حساب خواهد شد و در جایی دیگر می فرمایند : اگر مسلمانی در راه دفاع از اعتقاداتش کشته شود بازهم شهید حساب می شوند که مطمعناً ناصر جزو این دسته بود
دوستان ناصری که من شناختم اعتقاداتی داشت که برروی آنها بسیار حساس بود ، از جمله اعتقادات شدیدش به ائمه اطهار و بخصوص توسل عجیبش به علی ابن ابی طالب (ع)
همان اعتقاداتی که تا حدودی دید بصیرتش را گشوده بود ، همان اعتقاداتی که برای حفاظت از آنها تا مدتی مخفیانه و بعدهم آشکارا مبارزه کرد
من همیشه گفته ام و الان هم تکرار می کنم که به ناصر جدای از اینکه یک خواننده بود به عنوان یک علامه عارف نگاه می کنم و آنچه که به یقین به آنها رسیدم مدیون ایشونم
تویی که با تعجب سوال می کنی شهادت ! چرا ؟ من از همینجا با تمام وجود اعلام می کنم بله ، شهادت تنها چیزی است که لایقش بود و آرزو داشت و رسید
همین است ، او را کشتند چون که فهمیدند اعتقاداتش را ، چون احساس خطر می کردند ، او را کشتند چون برایشان سنگین بود که او از علی (ع)بگوید ، او را کشتند چون اگر زنده می ماند با حرف هایش ، با حرکاتش ، خیلی ها را مجذوب خود می کرد ، با طرفدارانی که داشت با این شیوه ایی که در پیش گرفته بود ممکن بود خیلی هارا هم مسیر خود می کرد .
تو نمی فهمی ، کجایی که ببینی چه تلاشهایی برای از بین بردن اسلام می شود ، نه تنها ناصر بلکه هر که بخواهد به نحوی اسلام و مسلمین را به نحو صحیح تبلیغ کند ، هنوز تصمیمش کامل نشده سرش را زیر آب می کنند و او را می کشند ، این را بدان که اورا کشتند چون عشق علی در وجودش بود و همه جا از علی(ع) می گفت تو که نمی دیدی در پشت صحنه چه خبر است ، تو که نمی دیدی ، گاهی به گوشیش زنگ می خورد و رنگ از رخسارش می پرید ولی بازهم زیر لب می گفت : اون کسی که من تا حالا نگه داشته اول خدا بوده بعد هم یاری علی(ع) و فاطمه(ص) من هرچه دارم از اینها بوده شما هم هیچ غلطی نمی تونید بکنید
مطلبی که هست آنست که ناصر با انتخاب مسیرخود انتظار هر چیزی را می کشید این بود که باعث شد ناصر بخاطر حفظ جان خود و خانواده اش بسیار محافظه کار شود و باکسی سخن مگوید که شاید متاسفانه تمامی شبهاتی که الان پیش آمده بر سر همین محافظه کاریش بود و لی متاسفانه با تمام این محافظه کاریها و با اینکه مجبور بود برای حفاظت از خانواده اش از درون یکطور باشد و در ظاهر طور دیگر ولی بازهم کوردلانی که نباید میفهمیدند فهمیدند
حال اینکه این کوردلان چه کسانی هستند پاسخش می ماند برای سوال بعدی
من نمی دانم این سوالهایی که می شود به چه دلیل است ؟ که حتم دارم جهالت مطلق است

2- تعریف من از اندیشه علوی : اندیشه علوی یعنی تماماً و وجوداً علی را ملکه خود داشتن ، تماماً و وجوداً عاشق علی بودن ، برای علی و اهل و اولاد او زندگی کردن ، به گونه ایی بودن که علی بود ، ملاکهای علی را ملاکهای خود قرار دادن ، با علی بودن تا انتها ، از ازل تا ابد ، نیت علی را در هر کار داشتن.
دوستان باور کنید ، به خدا ، به پیر به پیغمبر ناصر سر تا پا و سلول به سلول اینگونه بود
به یاد نمی آورم گه گاهی که مثالهایی میزد در حین صحبت کردن به غیر از علی (ع) یا فاطمه زهرا(ص) یا حسن(ع) یا حسین(ع) از چیز دیگری باشد
همیشه میگفت آقا امیرالمومنین علی ابن ابی طالب ، همیشه می گفت زهرای اطهر ، زهرای مرضیه .
توکه نمی دیدی ، فقط تنها چیزی که میدیدی ظاهر بود و بس.
شما می دانید که چقدر ایشون و خانواده محترمشون مورد تهدید واقع می شدند ، باور کنید اگر یک لحظه از تهدید دشمنان در امان بودند ، برید از آشنایانشون ، نزدیکانشون که ایشون میشناختند اگر باور ندارید بپرسید تحقیق کنید
بعد در ادامه سوال شده بود که کدام مذهب و فرقه در بندرعباس و کل ایران پیروان اندیشه علوی را به قتل می رسانند و تا بحال چند نفر را کشته اند ؟
آیا واقعاً پاسخ این سوال را نمی دانید ، اگر نمی دانید نشانه بی دقتی شماست والا اگر چندی پیش اخبار را پیگیری می کردید متوجه می شدید که چه بر سر حرمین عسکرین آوردند ، به بارگاه امامان معصوم رحم نمی کنند بعد انتظار دارید به ناصر رحم می کردند .
تنها فرقه ایی که دستانشان آلوده است به خون مسلمین همین وهابیت است ، مگر کم است در طول تاریخ جنایاتی که این فرقه مرتکب شده اند .
این فرقه پیروان اندیشه علوی و مسلمین  را که سهل است هر که را از ائمه سخن بگوید و اسلام ناب را پیشه خود سازد سرش را زیر آب می کنند و ناصر اگر نگرانی هم داشت از نیشها ، گزندها و تهدیدات همین  وهابی صفتان بود.
3-با چه مدرکی شیعه بودن ناصر را ثابت می کنید ؟
فکر می کنم پاسخ این سوال را در سوالهای قبلی ام داده ام ولی بهتر است پاسخ به این سوال را با مطلبی از زبان ناصر بازگو کنم
" شیعه و سنی با هم برادرند دوستند ، در بندر مثل چشم به هم اعتماد دارند ، فقط  تنها فرقه ایی که باید از رفاقت با آنها در حذر بود و از آنها باید ترسید نه شیعیان بندر، بلکه خود اهل تسنن فرقه های حمبلی ، شافعی ، مالکی ، حنفی و سایرین وقتی اسمی از این فرقه میاد وحشت دارن اونم وهابیت "
ایشون میگفت :" من همه چیزم را مدیون خانم فاطمه زهرا(ص) و آقا امیرالمومنین(ع) هستم" می گفت :" منهم یک زمانی سنی بودم اما با به وجود آمدن معجزاتی در زندگیم و لطفی که خداوند در زندگی من داشت و عنایات بانو حضرت فاطمه زهرا (ص) من تغییر مذهب دادم  و در مقابل پذیرفتن تشیع چیزهایی را بدست آوردم که که تا قبل از آن نداشتم و در پاسخ به این که از کجا شروع شد گفت ، از یه خواب و دیگر هیچ نگفت و به فکر فرو رفت"
ایشون میگفت این قضیه مال سالها قبل ولی خوب بنا به دلایلی سکرت مونده و باید بمونه
ایشون می گفت این مسئله یه راز بین من و خانواده ام و خداوند و بعد گفت : البته به هیچ کس مر بوط نمی شود و بعد با خنده گفت حتی به تو
دوستان من خود گهگاهی که ایشون می دیدم وقت نماز که می شد اول وقت وضو میگرفت و بعد به نماز می ایستاد آنهم به صورت شیعیان
دوستان اینها به اندازه کافی برای من اسنادی زنده هستند که شیعه بودن ایشون رو به من ثابت کرده
من اصلاً در این رابطه با کسی بحثی نمی کنم چرا که مسئله ایی که برای من مثل روز روشنه نیاز به بحث نداره
وقتی خورشید در آسمان است دیگر این جای بحث ندارد که الان شب است یا روز
حالا کسی می خواد باور کنه یا نکنه اون چیزی روکه من خودم با چشمانم دیدم و با گوشهایم شنیده ام را قبول دارم نه آن چیزی که دیگران می گویند را
در ادامه سوال شده بود که چرا دولت کاری در این زمینه انجام نداده ؟
دوستان اگر در مورد کشته شدن ایشان تاکنون صحبتی بصورت علنی نشده به خاطر برقراری یکسری امنیتها در جامعه است
سیاست اینگونه حکم می کند که در هر موردی بصورت علنی صحبتی نشود
بسیاری از مسائل هست که در کشور در حال انجام است ولی هیچ یک از افراد ملت بقیر از سران حکومت در جریان آن نیستند
مطمئن باشید اگر این قضیه مطرح نشده دلایل خاص خودش را دارد
انقدر به مسائل سطحی نگاه نکنید
اینطور نیست که پرونده قتل ناصر بسته شده باشد ، (فکر نمی کنم نیاز به گفتن باشد ولی ماکه همه چیز را گفتیم اینهم روش) ، تا آنجایی که من در جریان هستم و از دوستان اطلاعات کسب می کنم پرونده قتل ایشون در یکی از شعبات قوه قضاییه به صورت محرمانه در حال رسیدگی است اما دلیل بر آن نیست که قضیه تمام شده است
اصلاً آیا می دانید چرا وقفه ایی بین وفات تا تشیع جنازه پیش آمد
کار درستی نیست دلیلش را فاش کنم ولی می کنم تا بدانید در تمام این مدت جنازه در حال بررسی در یکی از شعب پزشکی قانونی بود(متاسفانه به علت یکسری مسائل امنیتی از بیان نوع شعبه معذورم) تا مدارک اصلی برای تشکیل پرونده فراهم شود

،،،،،،،،،،،،،

بسیار خوب ،
فکر می کنم برای دریافت جواب سوالها به اندازه کافی توضیح داده شد
آنهایی که باید می فهمیدند فهمیدند
و من می دانم هرچه بگویم باز هم بی فایده است ، این شایعه سازی ها تمام شدنی نیست ، چراکه اگر قرار بود تمام شود در زمان ناصر تمام می شد ، بد نیست این را نیز بدانید که آنچه گفتم غیر از واقعیت نبوده ، قسم می خورم
فکر نمی کنم در هیچ جایی اینگونه مسئله را حلاجی کرده باشند
با اینکه  همه مخالف کار من بودند ولی من باز هم می گم هدف من فقط و فقط رضایت خدا بوده و بس
حالا هرکی هرچی میخواد بگه ، بگه
فقط تنها یه حرف دارم با عاشقان واقعی ناصریا و اونهم اینکه : دوستان مگذارید افرادی با حرفها و مطالب سمی خود وجود شما را آلوده و سیاه کنند
سوالهای مطرح شده از جهاتی خوب بود و خدا را شکر فرصتی پیش آمد که این سوالها مطرح شد تا پاسخ گوی آنها باشم ولی دیگر قضاوت را عهده نفسهای شما می گذارم
آنچه که من اطلاع داشتم در اختیارتان ، در غالب جواب به این سوالها گذاشتم و وظیفه خود را در تا آنجایی که از دستم بر می آمد انجام دادم زین پس هر چه می خواهید بگویید ، بگویید و هر چه می خواهید بکنید ، بکنید
آن به خود شما مر بوط می شود و بس ، فقط خدارا مد نظر داشته باشید
و در پایان مطلبی را تقدیم اهل تسنن می کنم و آن این است که
برادران و خواهران اهل تسنن عزیز :"هیچ فرقی بین شیعه و سنی وجود ندارد و ما همه به کمک و یاری هم محتاجیم چرا که از این مهمتر که نیست ، ما مسلمانیم ، ما همه رو به یک قبله نماز می خوانیم و بدون کمک یکدیگر نیز امکان ندارد از پس دشمنان واقعی اسلام و مسلمین بر آییم ، ما امت وَاَعتَصِمُوا بِحَبلِ اللهِ جَمیعاًوَلا تَفَرَقوا هستیم
ما مسلمانیم و خواهان صلح ، خواهان عشقیم نه خون و این تنها در صورتی میسر است که دست در دست همدیگر دهیم و عاشقانه بهم مهر بورزیم
مگر نه اینست که ابا عبدالله در صحرای کربلا قبل از آغاز جنگ ندای دوستی و سازش را سرداد که دشمنان آن را نپذیرفتند حال امروز ما بازماندگان یاران حسین در صحرای کربلاییم هرکه مخالف این اتحاد ماست هرکه مخالف این همبستگی ماست مسلمان نیست و باید نابود شود"
التماس دعا


 

لیست کل یادداشت های این وبلاگ

 
 
 
 

موضوعات وبلاگ

 

درباره خودم


وبلاگ گروهی دانش آموختگان مجتمع احمدیه

مدیر وبلاگ : حسین رحمانی[23]
نویسندگان وبلاگ :
بهادر جعفری (@)[0]

مهدی حاج اسماعیل زاده (@)[0]

محمد احسان مشایخی (@)[0]

محمد مریوانی (@)[0]

رامین گل فرامرزی (@)[4]

محمد صادق زارع یکتا (@)[4]

محسن سرباز حسینی (@)[0]

امین اغنیا نژاد (@)[4]

محمد جواد مشعل چی(مهران) (@)[0]

اشکان بهرامی (@)[0]


 

حضور و غیاب

 

آوای آشنا

 

بایگانی

 

اشتراک