سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 تعداد کل بازدید : 11852

  بازدید امروز : 7

  بازدید دیروز : 13

وبلاگ گروهی دانش آموختگان مجتمع احمدیه

 
[ و در یکى از عیدها فرمود : ] این عید کسى است که خدا روزه‏اش را پذیرفته و نماز وى را سپاس گفته و هر روز که خدا را در آن نافرمانى نکنند روز عید است . [نهج البلاغه]
 
نویسنده: حسین رحمانی ::: چهارشنبه 86/12/15::: ساعت 11:26 صبح

عواید و دست یافتهای این گروه در طول و آخر ترم :

- نمرات درخشان

- سوز عاشقی

- سینه ای پر آه و پردود

- لوازم منزلی که گویای وقایعی تاریخی هستند که در طول این دوران به سرشون

اومده از قبیل سوراخهای فراوان و دور سوخته به خاطر زغال قلیون ، رنگهای زرد

آثار چای و آبهای مخصوص مراسم ، موهای فراوان به علت ریزش شدید موها

- اعضا و جوارحی مصدوم به علت درگیریهای مختلف

- فراگیری آشپزی مخصوصا" از نوع ماکارونی و پلوتن ( تن ماهی + برنج)

- زخم معده

- بی خوابی مفرط و جغد گونه

- گوش گرفتگی ( طرح بنفش)

- مرض شست گرفتگی ( به علت تعدد اس ام اس )

از دید دانشجویان دختر(بیکاراشون ) :

- مخارج شهریه و خورد و خوراک با ددی جون

- چقدر زندگی بدون آقا بالا سر خوش میگذره

- دختران دائما" غیبت میکنن ولی همیشه در سر کلاسها حضور دارن .

- نوشتن جزوه مهمترین کار و حضور در کلاسها مهمترین وظیفه در داخل دانشگاهه

(خدا داند چرا !؟)

- فراگیری پیشرفته مهمی به نام آمار گیری که در این زمینه مطلب فراوان است و

چندین روز اندر مزایای آمار و آمارگیری در دختران به شخصه میتونم مطلب بدم .

فقط همین بگم که سرعت پخش آمار از سرعت نور بالاتر هست و کافیه یکی از پسران

کلاس پاچه شلوارش پشت کفشش گیر کرده باشه ، تا مستخدم خوابگاه متوجه این امر

مهم میشه و دلایل پیدایش و رخداد چنین اتفاقی در میزگردهای شبانه مطرح میشه و

نتیجه آخر اینه که پسرک عاشق یکی از دختران اون جمع هست .

تفریحات سالم : میزگردهای شبانه پیرامون پسرهای دانشگاه - گذراندن کلاسهای

آرایشگری و گریم – طراحی لباس و ابداع مد – آشنا شدن با قلیون و طریقه چاغ

نمودن و کا دود کردن آن – سر کار گذاشتن پسرها – نقاشی کردن در جزوات و تزئین

آنها جهت اهدا به نیازمندان !! – جستجو و تحقیق در علل کنشهای متفاوت پسران

آموزش رذالت و شیطنتهای پسر کش – تمام تفریحاتی که پسران انجام میدن در میان

دختران هم رایج شده و کافیه یک دور تفریحات پسران مرور کنین ، با این تفاوت

که در دختران آخرش همیشه به گیس و گیس کشی منجر میشه - آشنا شدن با انواع

خوراکهای سرد ( فست فود ) و کافی شاپهای شهر – هفته ای هفت شب شرکت در تولد

هم اتاقیها – جمع آوری شماره پسرها و ملغب شدن به 118 – تک زنگ زدن بی موقع و

شبانه به گوشی پسران – اونهایی هم که خیرخواه هستن برای اینکه دوستشون صبح

برای کلاس بیدار کنن تا صبح پلک رو هم نمیذارن – شرکت در تمامی تورهای سیاحتی

، زیارتی ، علمی و تخیلی دانشگاه .

عواید و دست یافتهای این گروه در طول و آخر ترم :

- فراگیری هر نوع آرایش و مد لباس

- تغییر قابل توجه از لحاظ ظاهری نسبت به بدو ورود به دانشگاه

- کم آوردن حافظه گوشی جهت درج اس ام اس و شماره دوستان

- تغییر ماهیت از یک دختر آروم به دختری شیطون و بازیگوش

- یادگیری انواع مهارتهای شوهرداری و شوهر فراری

- آشنایی با موارد برخوردهای اجتماعی و معضلات رفتاری

- شکست در عشق

- خیلی وقتها هم متاهل شدن یعنی رسیدن به هدف اصلی و والای دانشگاه

- گوش گرفتگی و شست گرفتگی

- زخم معده و پاشنه پا و ماهیچه های دوگانه فک


 
نویسنده: حسین رحمانی ::: یکشنبه 86/11/14::: ساعت 4:20 عصر

با سلام خدمت همه ی دوستان

فکر می کنم همگی از امتحانات فارغ شده اید.

وقت این رسیده که یه سر و سامونی به وبلاگ بدیم.

لطفا موضوعات پیشنهادی را که تمایل دارید در آن موضوعات مطلب بنویسید را در قسمت نظرات وارد کنید.

قبلا هم گفتم،مطالب فقط نباید مربوط به دبیرستان و احمدیه و ... باشد.

خواهشا اون افرادی که از من user  و pass گرفتند هم مطلب بدهند.این شماره صفر جلوی اسمشون خیلی زشته

تا بعد


 
نویسنده: حسین رحمانی ::: پنج شنبه 86/11/11::: ساعت 9:38 صبح

با سلام

کلیپ زیر صحبت های یک حاج آقاست در مورد مهریه(با لحن طنز)

برای دانلود روی لینک زیر کلیک راست کرده و گزینه save target as رو انتخاب کنید.در ضمن فرمت فیلم مخصوص موبایل است.

دانلود


 
نویسنده: حسین رحمانی ::: سه شنبه 86/10/25::: ساعت 5:10 عصر

               

مى‏نویسند زیبایى ، آدرس خانه خدا است و حسین یعنى زیبا که از حسن و زیبایى صادر مى‏شود . اگر زیبایى با آزادگى ممزوج شود، تندیسى جاودان خواهد ساخت که نظیرى براى آن نتوان یافت.

در این گلگشت مى‏خواهم درباره کسى بنویسم که به قول عقّاد، پیامبرش او را «سرور جوانان بهشتى‏» نامید؛او را به «پسر من‏» خطاب مى‏کرد و درباره‏اش مى‏فرمود: «آیا نمى‏دانى که گریه‏اش مرا مى‏آزارد.»

عظمت واقعه عاشورا و قهرمانانش چنان است که بسیارى از متفکران جهان آن را ستوده،

 درباره‏اش سخنان نغز گفته‏اند.

به من ایراد نگیرید که مگه اندیشمندان ما کم بودند که از غیر شیعه مایه میگذاری؟!!

 ولی حق بدهید به کسی که برای دانستن تفکر علمای غیر شیعه خودش را به آب وآتش بزند تا که شاید چیزی دستگیرش شود.و بهترین لحظه عمرش موقعی است که ببیندکسانی که نه ما را قبول دارند ونه مذهب مارا ونه رهبران ما را!!!!  اما چنان به حسین(ع) احترام می کنند که انگار رهبر آنهاست وشاید هم در  درون خودشان رهبر باشد.

 پس می توانم این حق را به خودم بدهم که دوستان خود را نیز از گفتار دیگر ان نسبت به امام حسین(ع) آگاه سازم........

کاپیتان هانیبلت:

آن شب (شب عاشورا) هنگامى که آتش اردوها در اطراف او در بیابان برق مى‏زد، پیروان خویش را به اطراف خود جمع کرد و طى یک سخنرانى طولانى و قلب نواز با آنها سخن گفت و بیعت‏ خود را از آنها برداشت؛ آنها را از اتفاقات صبح فردا آگاه کرد و فرمود: یقینا قتل عام انجام خواهد شد و کسانى که با من بمانند یقینا شهید خواهند شد . سپس عمل بسیار زیبایى انجام داد که نشانه آگاهى کامل او از ضعف بشرى و قدرت روح  فداکارى وى و علامت قلب رئوف آن بزرگوار بود . تمام چراغ‏هاى اردو را خاموش کرد و سپس به پیروان خود گفت: هر کس جرات و قلب ایستادگى و شهادت را در خود نمى‏بیند، در تاریکى به طور ناشناس و بدون خجلت ‏برود. صبح روز عاشورا، در حالى که ابرهاى ارغوانى در آسمان شرق جمع مى‏شد، تمام یاران آن شب با ایمان دور امام را گرفتند و همگى آماده مرگ و شهادت بودند.

جرح جرداق (مسیحى):

فرق على (ع) با معاویه این است که اصحاب معاویه فریفته جاه و زر و زور، مقام و منصب بودند، ولى یاران امام على (ع) فریفته اخلاق و فضیلت و کرامت او شدند و نمونه آن در اصحاب فرزندانش پدیدار بود که وقتى یزید مردم را تشویق به قتل امام حسین (ع) و مامور به خونریزى مى‏کرد، یاران یزید مى‏گفتند: «کم تهب لنا؛ یعنى چقدر و چه مبلغ مى‏دهى تا او را بکشیم‏» اما انصار امام حسین (ع) به او مى‏گفتند: «یا حسین نموت معک؛ ما با تو هستیم و با تو مى‏میریم .» از جمله حبیب این پیر حافظ قرآن به امام حسین (ع) در شب عاشورا گفت: اگر هفتاد بار کشته شویم، سوزانده شویم و پراکنده شویم و سپس جمع شویم و از نو زنده شویم، باز مى‏خواهیم در رکاب تو جنگ کنیم و کشته شویم .

ونستان (امریکایى):

تا وقتى مسلمانان مثلث جاودانه‏اى چون: قرآن که تلاوت شود و پیام‏هایش پیروى گردند، کعبه‏اى که قصد شود و ایجاد همدلى و وحدت کند و حسینى که یاد شود و از او الهام گرفته شود دارند، هیچ کس قدرت نفوذ و تسلط کامل بر آنها را نخواهد داشت.

عباس محمد عقاد (مصرى):

جنبش امام حسین (ع) و رفتن او از مکه به سوى کشور عراق حرکتى نیست که با سنجش حوادث امروز و با پیش آمدهاى روزانه معمولى به آسانى بتوان در آن قضاوت کرد؛ زیرا جنبش امام حسین (ع) یکى از بى ‏نظیرترین  جنبش‏هاى تاریخى است که تاکنون در زمینه دعوت‏هاى دینى و یا نهضت‏هاى سیاسى پدیدار شده است .

ماربین (آلمانى):

امام حسین بن على (ع) که از دختر محبوب پیامبر (ص) فاطمه (س) متولد شد، تنها کسى است که در چهارده قرن پیش دربرابر حکومت جور و ظلم قد علم کرد . . . موضوعى را که نمى‏توان نادیده گرفت این است که حسین (ع) اول شخص سیاستمدارى بود که تا به امروز احدى چنین سیاست مؤثرى اختیار ننموده است . حسین (ع) به شعار همیشگى خود مى‏گفت: من در راه حق و حقیقت کشته مى‏شوم و دست‏ به ناحق نخواهم داد.

علامه علائلى، (نویسنده مصرى):

تاریخ هر ملتى واقعا تاریخ بزرگان آن است . پس هر ملتى که رجال بزرگ ندارد تاریخ سترگ ندارد یا اصلا تاریخش شایسته نگارش نیست؛ و ما چون حسین (ع) را میان رجال تاریخ داریم نه تنها بزرگوارى را مانند رجال تاریخى دیگر در نظر داریم، بلکه بزرگترین رجال تاریخ است که همه را کوچک کرده و شخصیت ‏خود را سرمقاله همه آنان پدید آورده و این عجیب نیست؛ زیرا همه مردان عالم را که تاریخ شناخته، عمر خود را در تحصیل مجد و بزرگوارى زمین صرف کرده‏اند؛ ولى حسین (ع) مجد آسمان را طلبید و جان خود را فداى آن کرد.

دکتر طه حسین (مصرى):

ابن زیاد چنان مى‏پنداشت که با کشتن حسین (ع) فتنه را ریشه کن و شیعه را نومید خواهد ساخت و به این ترتیب آنان را وادار خواهد کرد که دست از آرزوها بشویند و به آنچه ناچار باید به آن گردن نهند سرفرود آورند . ابن زیاد فتنه را گداخته‏ تر کرد و کار بد او کارهاى بد دیگرى را سبب شد و خون‏هاى ریخته شده و شکنجه‏هایى که به کودکان و زنان داده شد همه بر خلاف آن چه ابن زیاد مى‏خواست نتیجه به بار آورد.

 ابن ابى الحدید معتزلى (شارح معروف نهج البلاغه) مى‏نویسد:

سرور مردانى که داراى حس امتناع بودند، آن کسى که حمیت‏ به مردم آموخت و به آنان فهماند که زیر سایه شمشیر مردن از پستى و مذلت ‏بهتر است، حسین بن على (ع) است . به او و یارانش پیشنهاد امان شد، ولیکن نپذیرفت و زیر بار ذلت نرفت و فرمود: آگاه باشید که ناکس فرومایه‏اى به من اتمام حجت فرستاده و مرا میان کشته شدن و تسلیم شدن مخیر ساخته، لیکن ذلت از حضرت من دور است . نه خدا راضى است که من ذلیل شوم نه پیامبرش و نه مردان با ایمان دنیا و نه آن دامن پاکى که مرا پرورش داده و نه آن روح با مناعت که من دارم . من هرگز طاعت لئیمان را بر کشته شدن به شرافت ترجیح نخواهم داد .

 

واما مطلب آخر:

همه عمر بر ندارم سر از این خمار مستی

که هنورز من نبودم که تو در دلم نشستی

 


 
نویسنده: حسین رحمانی ::: سه شنبه 86/10/18::: ساعت 12:20 عصر

بسم الله الرحمن الرحیم
بسم الله القاسم الجبارین
یا صاحب الزمان ادرکنی

قبل از هر چیز:مطالب زیر گزیده ای از مطالب وبلاگ رد پایی از جنوب تا ملکوت می باشد.بخوانید تا متوجه شوید قضیه چیه!!

 

سلام دوستان
تعدادی سوال شده بود که من مطمئنم بسیاری از شما بی صبرانه منتظر پاسخ گویی به آنها هستید که بی مقدمه میپردازم به پاسخ دادن به آنها


1- سوال شده بود که مگر ناصر به شهادت رسیده و ...؟ بهتره اینطوری به این سوال جواب بدم که تعریف شما از شهادت چیست ، اصلاً شهید به چه کسی گفته می شود؟
اگر پاسختان این است که شهید تنها به کسی می گویند که در راه دفاع از میهن در میدان جنگ کشته شود باید بگویم پاسختان غلط است چرا که این تنها یک نوع از شهادت است که خداوند در قران آن را ذکر کرده
شهادت فقط کشته شدن در میدان جنگ نیست ، خداوند در قرآن می فرماید : آن کس که در راه بدست آوردن رزق و روزی حلال برای خانواده اش کشته شود ، شهید حساب خواهد شد و در جایی دیگر می فرمایند : اگر مسلمانی در راه دفاع از اعتقاداتش کشته شود بازهم شهید حساب می شوند که مطمعناً ناصر جزو این دسته بود
دوستان ناصری که من شناختم اعتقاداتی داشت که برروی آنها بسیار حساس بود ، از جمله اعتقادات شدیدش به ائمه اطهار و بخصوص توسل عجیبش به علی ابن ابی طالب (ع)
همان اعتقاداتی که تا حدودی دید بصیرتش را گشوده بود ، همان اعتقاداتی که برای حفاظت از آنها تا مدتی مخفیانه و بعدهم آشکارا مبارزه کرد
من همیشه گفته ام و الان هم تکرار می کنم که به ناصر جدای از اینکه یک خواننده بود به عنوان یک علامه عارف نگاه می کنم و آنچه که به یقین به آنها رسیدم مدیون ایشونم
تویی که با تعجب سوال می کنی شهادت ! چرا ؟ من از همینجا با تمام وجود اعلام می کنم بله ، شهادت تنها چیزی است که لایقش بود و آرزو داشت و رسید
همین است ، او را کشتند چون که فهمیدند اعتقاداتش را ، چون احساس خطر می کردند ، او را کشتند چون برایشان سنگین بود که او از علی (ع)بگوید ، او را کشتند چون اگر زنده می ماند با حرف هایش ، با حرکاتش ، خیلی ها را مجذوب خود می کرد ، با طرفدارانی که داشت با این شیوه ایی که در پیش گرفته بود ممکن بود خیلی هارا هم مسیر خود می کرد .
تو نمی فهمی ، کجایی که ببینی چه تلاشهایی برای از بین بردن اسلام می شود ، نه تنها ناصر بلکه هر که بخواهد به نحوی اسلام و مسلمین را به نحو صحیح تبلیغ کند ، هنوز تصمیمش کامل نشده سرش را زیر آب می کنند و او را می کشند ، این را بدان که اورا کشتند چون عشق علی در وجودش بود و همه جا از علی(ع) می گفت تو که نمی دیدی در پشت صحنه چه خبر است ، تو که نمی دیدی ، گاهی به گوشیش زنگ می خورد و رنگ از رخسارش می پرید ولی بازهم زیر لب می گفت : اون کسی که من تا حالا نگه داشته اول خدا بوده بعد هم یاری علی(ع) و فاطمه(ص) من هرچه دارم از اینها بوده شما هم هیچ غلطی نمی تونید بکنید
مطلبی که هست آنست که ناصر با انتخاب مسیرخود انتظار هر چیزی را می کشید این بود که باعث شد ناصر بخاطر حفظ جان خود و خانواده اش بسیار محافظه کار شود و باکسی سخن مگوید که شاید متاسفانه تمامی شبهاتی که الان پیش آمده بر سر همین محافظه کاریش بود و لی متاسفانه با تمام این محافظه کاریها و با اینکه مجبور بود برای حفاظت از خانواده اش از درون یکطور باشد و در ظاهر طور دیگر ولی بازهم کوردلانی که نباید میفهمیدند فهمیدند
حال اینکه این کوردلان چه کسانی هستند پاسخش می ماند برای سوال بعدی
من نمی دانم این سوالهایی که می شود به چه دلیل است ؟ که حتم دارم جهالت مطلق است

2- تعریف من از اندیشه علوی : اندیشه علوی یعنی تماماً و وجوداً علی را ملکه خود داشتن ، تماماً و وجوداً عاشق علی بودن ، برای علی و اهل و اولاد او زندگی کردن ، به گونه ایی بودن که علی بود ، ملاکهای علی را ملاکهای خود قرار دادن ، با علی بودن تا انتها ، از ازل تا ابد ، نیت علی را در هر کار داشتن.
دوستان باور کنید ، به خدا ، به پیر به پیغمبر ناصر سر تا پا و سلول به سلول اینگونه بود
به یاد نمی آورم گه گاهی که مثالهایی میزد در حین صحبت کردن به غیر از علی (ع) یا فاطمه زهرا(ص) یا حسن(ع) یا حسین(ع) از چیز دیگری باشد
همیشه میگفت آقا امیرالمومنین علی ابن ابی طالب ، همیشه می گفت زهرای اطهر ، زهرای مرضیه .
توکه نمی دیدی ، فقط تنها چیزی که میدیدی ظاهر بود و بس.
شما می دانید که چقدر ایشون و خانواده محترمشون مورد تهدید واقع می شدند ، باور کنید اگر یک لحظه از تهدید دشمنان در امان بودند ، برید از آشنایانشون ، نزدیکانشون که ایشون میشناختند اگر باور ندارید بپرسید تحقیق کنید
بعد در ادامه سوال شده بود که کدام مذهب و فرقه در بندرعباس و کل ایران پیروان اندیشه علوی را به قتل می رسانند و تا بحال چند نفر را کشته اند ؟
آیا واقعاً پاسخ این سوال را نمی دانید ، اگر نمی دانید نشانه بی دقتی شماست والا اگر چندی پیش اخبار را پیگیری می کردید متوجه می شدید که چه بر سر حرمین عسکرین آوردند ، به بارگاه امامان معصوم رحم نمی کنند بعد انتظار دارید به ناصر رحم می کردند .
تنها فرقه ایی که دستانشان آلوده است به خون مسلمین همین وهابیت است ، مگر کم است در طول تاریخ جنایاتی که این فرقه مرتکب شده اند .
این فرقه پیروان اندیشه علوی و مسلمین  را که سهل است هر که را از ائمه سخن بگوید و اسلام ناب را پیشه خود سازد سرش را زیر آب می کنند و ناصر اگر نگرانی هم داشت از نیشها ، گزندها و تهدیدات همین  وهابی صفتان بود.
3-با چه مدرکی شیعه بودن ناصر را ثابت می کنید ؟
فکر می کنم پاسخ این سوال را در سوالهای قبلی ام داده ام ولی بهتر است پاسخ به این سوال را با مطلبی از زبان ناصر بازگو کنم
" شیعه و سنی با هم برادرند دوستند ، در بندر مثل چشم به هم اعتماد دارند ، فقط  تنها فرقه ایی که باید از رفاقت با آنها در حذر بود و از آنها باید ترسید نه شیعیان بندر، بلکه خود اهل تسنن فرقه های حمبلی ، شافعی ، مالکی ، حنفی و سایرین وقتی اسمی از این فرقه میاد وحشت دارن اونم وهابیت "
ایشون میگفت :" من همه چیزم را مدیون خانم فاطمه زهرا(ص) و آقا امیرالمومنین(ع) هستم" می گفت :" منهم یک زمانی سنی بودم اما با به وجود آمدن معجزاتی در زندگیم و لطفی که خداوند در زندگی من داشت و عنایات بانو حضرت فاطمه زهرا (ص) من تغییر مذهب دادم  و در مقابل پذیرفتن تشیع چیزهایی را بدست آوردم که که تا قبل از آن نداشتم و در پاسخ به این که از کجا شروع شد گفت ، از یه خواب و دیگر هیچ نگفت و به فکر فرو رفت"
ایشون میگفت این قضیه مال سالها قبل ولی خوب بنا به دلایلی سکرت مونده و باید بمونه
ایشون می گفت این مسئله یه راز بین من و خانواده ام و خداوند و بعد گفت : البته به هیچ کس مر بوط نمی شود و بعد با خنده گفت حتی به تو
دوستان من خود گهگاهی که ایشون می دیدم وقت نماز که می شد اول وقت وضو میگرفت و بعد به نماز می ایستاد آنهم به صورت شیعیان
دوستان اینها به اندازه کافی برای من اسنادی زنده هستند که شیعه بودن ایشون رو به من ثابت کرده
من اصلاً در این رابطه با کسی بحثی نمی کنم چرا که مسئله ایی که برای من مثل روز روشنه نیاز به بحث نداره
وقتی خورشید در آسمان است دیگر این جای بحث ندارد که الان شب است یا روز
حالا کسی می خواد باور کنه یا نکنه اون چیزی روکه من خودم با چشمانم دیدم و با گوشهایم شنیده ام را قبول دارم نه آن چیزی که دیگران می گویند را
در ادامه سوال شده بود که چرا دولت کاری در این زمینه انجام نداده ؟
دوستان اگر در مورد کشته شدن ایشان تاکنون صحبتی بصورت علنی نشده به خاطر برقراری یکسری امنیتها در جامعه است
سیاست اینگونه حکم می کند که در هر موردی بصورت علنی صحبتی نشود
بسیاری از مسائل هست که در کشور در حال انجام است ولی هیچ یک از افراد ملت بقیر از سران حکومت در جریان آن نیستند
مطمئن باشید اگر این قضیه مطرح نشده دلایل خاص خودش را دارد
انقدر به مسائل سطحی نگاه نکنید
اینطور نیست که پرونده قتل ناصر بسته شده باشد ، (فکر نمی کنم نیاز به گفتن باشد ولی ماکه همه چیز را گفتیم اینهم روش) ، تا آنجایی که من در جریان هستم و از دوستان اطلاعات کسب می کنم پرونده قتل ایشون در یکی از شعبات قوه قضاییه به صورت محرمانه در حال رسیدگی است اما دلیل بر آن نیست که قضیه تمام شده است
اصلاً آیا می دانید چرا وقفه ایی بین وفات تا تشیع جنازه پیش آمد
کار درستی نیست دلیلش را فاش کنم ولی می کنم تا بدانید در تمام این مدت جنازه در حال بررسی در یکی از شعب پزشکی قانونی بود(متاسفانه به علت یکسری مسائل امنیتی از بیان نوع شعبه معذورم) تا مدارک اصلی برای تشکیل پرونده فراهم شود

،،،،،،،،،،،،،

بسیار خوب ،
فکر می کنم برای دریافت جواب سوالها به اندازه کافی توضیح داده شد
آنهایی که باید می فهمیدند فهمیدند
و من می دانم هرچه بگویم باز هم بی فایده است ، این شایعه سازی ها تمام شدنی نیست ، چراکه اگر قرار بود تمام شود در زمان ناصر تمام می شد ، بد نیست این را نیز بدانید که آنچه گفتم غیر از واقعیت نبوده ، قسم می خورم
فکر نمی کنم در هیچ جایی اینگونه مسئله را حلاجی کرده باشند
با اینکه  همه مخالف کار من بودند ولی من باز هم می گم هدف من فقط و فقط رضایت خدا بوده و بس
حالا هرکی هرچی میخواد بگه ، بگه
فقط تنها یه حرف دارم با عاشقان واقعی ناصریا و اونهم اینکه : دوستان مگذارید افرادی با حرفها و مطالب سمی خود وجود شما را آلوده و سیاه کنند
سوالهای مطرح شده از جهاتی خوب بود و خدا را شکر فرصتی پیش آمد که این سوالها مطرح شد تا پاسخ گوی آنها باشم ولی دیگر قضاوت را عهده نفسهای شما می گذارم
آنچه که من اطلاع داشتم در اختیارتان ، در غالب جواب به این سوالها گذاشتم و وظیفه خود را در تا آنجایی که از دستم بر می آمد انجام دادم زین پس هر چه می خواهید بگویید ، بگویید و هر چه می خواهید بکنید ، بکنید
آن به خود شما مر بوط می شود و بس ، فقط خدارا مد نظر داشته باشید
و در پایان مطلبی را تقدیم اهل تسنن می کنم و آن این است که
برادران و خواهران اهل تسنن عزیز :"هیچ فرقی بین شیعه و سنی وجود ندارد و ما همه به کمک و یاری هم محتاجیم چرا که از این مهمتر که نیست ، ما مسلمانیم ، ما همه رو به یک قبله نماز می خوانیم و بدون کمک یکدیگر نیز امکان ندارد از پس دشمنان واقعی اسلام و مسلمین بر آییم ، ما امت وَاَعتَصِمُوا بِحَبلِ اللهِ جَمیعاًوَلا تَفَرَقوا هستیم
ما مسلمانیم و خواهان صلح ، خواهان عشقیم نه خون و این تنها در صورتی میسر است که دست در دست همدیگر دهیم و عاشقانه بهم مهر بورزیم
مگر نه اینست که ابا عبدالله در صحرای کربلا قبل از آغاز جنگ ندای دوستی و سازش را سرداد که دشمنان آن را نپذیرفتند حال امروز ما بازماندگان یاران حسین در صحرای کربلاییم هرکه مخالف این اتحاد ماست هرکه مخالف این همبستگی ماست مسلمان نیست و باید نابود شود"
التماس دعا


 
نویسنده: حسین رحمانی ::: شنبه 86/10/15::: ساعت 1:52 عصر

                                         آمدی ،جانم به قربانت ولی حالا چرا؟

 

با سلام خدمت تمامی دوستان دبیرستانی گرامی

خیلی سخته که یه آدمهایی 4 یا شاید 7 سال هر روز همدیگه رو تو مدرسه میدیدند ولی حالا شاید سالی یه بار هم همدیگه رو نمی بینند.

بعد از کنکور هر کی یه سمتی رفت .یکی رفت شمال، یکی رفت جنوب، یکی رفت...

بدتون نیاد ولی بعضی از ماها حتی رشته های قبولی دوستامونو هم نمی دونیم.چند روز پیش به ذهنم خطور کرد که چه خوبه در این آشفته بازار مجازی ،ما هم یه وبلاگ گروهی را بندازیم که هر چی می خواهیم توش بگیم.از احساسات تا عقاید تا اتفاقاتی که تو دانشگاه می افته تا بیان خاطرات دبیرستان و....

به یاری خدا این امر انجام شد.امیدوارم بتوانیم از هر جای ایران که هستیم با هم ارتباط برقرار کنیم.راستی من نتونستم با خیلی از بچه ها ارتباط برقرار کنم و آدرس وبلاگ رو بهشون بدم.هر کسی با هر فردی از بچه های فارغ التحصیل احمدیه که ارتباط داره این خبر رو بهش بده.هر کی هم که می خواد تو وبلاگ مطلب بنویسه به من اسم ، فامیل ،یوزر و پسورد پیشنهادی و ایمیلش رو پیامک (!!!!)کنه.

هر کسی هم که نویسنده این وبلاگ شد هر مطلبی که دلش بخواد می تونه بنویسه(البته هواستون باشه نزنید تو باقالیا)

پس یادتون نره به همه خبر بدید چه فارغ های 85 ای و چه فارغ های 86 ای.

هر دوست عزیزی که از من یوزر و پسورد گرفته برای نوشتن مطلب باید بره تو سایت   www.parsiblog.com              بعد اونجا یوزر و پسورد رو وارد کنه و مطلب بفرسته.خواهشا مطالب رو منظم و مرتب بفرستید.که چهره ی وبلاگ قشنگ باشه.

 موید و موفق

حسین رحمانی

 

 

 

 

 

 

 

 


 
<      1   2      

لیست کل یادداشت های این وبلاگ

 
 
 
 

موضوعات وبلاگ

 

درباره خودم


وبلاگ گروهی دانش آموختگان مجتمع احمدیه

مدیر وبلاگ : حسین رحمانی[23]
نویسندگان وبلاگ :
بهادر جعفری (@)[0]

مهدی حاج اسماعیل زاده (@)[0]

محمد احسان مشایخی (@)[0]

محمد مریوانی (@)[0]

رامین گل فرامرزی (@)[4]

محمد صادق زارع یکتا (@)[4]

محسن سرباز حسینی (@)[0]

امین اغنیا نژاد (@)[4]

محمد جواد مشعل چی(مهران) (@)[0]

اشکان بهرامی (@)[0]


 

حضور و غیاب

 

آوای آشنا

 

بایگانی

 

اشتراک